میم مثل مادر.... میم مثل مادران شهیدان...
تو را با کدامین واژه توصیف کنم، با کدام عبارت از لحظاتی بنویسم، که سربند یا زهرا سلام الله علیها به پیشانی علیرضا بستی، چگونه از دل بی قرارت بنویسم، آن روز که ابوالقاسم را راهی جبهه های دفاع مقدس کردی، با کدام کلمه بگویم، از اشکی که با آب کاسه یکی شد و در بدرقه ابوالقاسم به پشت سرش پاشیدی، با کدام حرف آه دلت را توصیف کنم، آن لحظه که در کنار پیکر مطهر و غرق به خون علیرضا، پاهایت نای ایستادن نداشت، با کدام واژه از چشم انتظاری هایت بنویسم، آن زمان که علیرضا قول داده بود، برای روزه های ماه رمضان، به خانه برمی گردد، اما شبهای قدر شب عروجش شد و تو همچنان چشم در راه... قلم شرمنده می شود، در مقابل مادری که تا می خواهد بایستد، پیکر مطهر شهیدی را باید به استقبال رود...واژه ها به صف به احترام ایستاده اند، در برابر مادر شهید، در برابر مادران شهیدان...